فقط يك شوخي

سلام اين فقط يك  شوخي است و هيچ منظوري در كار نيست

******** ********************

معادله 1

 انسان = خواب + خوراک + کار+ تفريح

 الاغ = خواب + خوراک

  پس انسان = الاغ + کار + تفريح  و بنابراين  تفريح – انسان = الاغ + کار

  به عبارت ديگر

 انساني که تفريح ندارد = الاغي که فقط کار مي کند

******** ******************** *********** **

معادله ۲

 مرد = خواب + خوراک + درآمد

 الاغ = خواب + خوراک

 پس   مرد = الاغ + درآمد   و بنابراين  مرد – درآمد  = الاغ

به عبارت ديگر

مردي که درآمد ندارد = الاغ

******** ******************** *********** **

 معادله ۳

 زن = خواب + خوراک + خرج پول

 الاغ = خواب + خوراک

 پس زن = الاغ + خرج پول  و بنابراين  زن  – خرج پول= الاغ

به عبارت ديگر

 زني که پول خرج نمي کند = الاغ

 ******** ******************** *********** ** 

نتيجه گيري كلي :

از معادلات ۲و۳ داريم: مردي که درآمد ندارد = زني که پول خرج نميکند

پس:

 فرض منطقي ۱: مردها درآمد دارند تا نگذارند زنها  تبديل به الاغ شوند..

 فرض منطقي ۲: زنها پول خرج مي کنند تا نگذارند مردها تبديل به الاغ شوند.

بنابراين داريم ... مرد + زن = الاغ + درآمد + الاغ + خرج پول

 و ازفرضهاي۱و۲ نتيجه منطقي ميگيريم که:

                                   مرد + زن = ۲ الاغي که با هم بخوشي زندگي ميکنند!

خوابگاه دختران در مقابل خوابگاه پسران در شب امتحان

البته میدونم الان اول ترم ولی خوندنش خالی از لطف نیست:

 (دخــتر «شبنم» : با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد!دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:

(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه پرسپولیسی ابکشه!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند

راه‌اندازي سايت اعتراض به هتك حرمت قرآن



جمعي از دانشجويان در اعتراض به هتك حرمت قرآن كريم، پايگاه اينترنتي جمع آوري امضاء با آدرس http://www.condemnworld.com راه‌اندازي كردند.

اين سايت اينترنتي با همت و تلاش تعدادي از جوانان و دانشجويان در چهار زبان به گردآوري امضاء الكترونيكي در اعتراض به توهين به قرآن كريم در آمريكا پرداخته است.


دوستان عزیز لطفا تا جایی که میتونید در یاهو و دیگر وب سایت ها اطلاع رسانی کنید.تا همه شرکت کنند.


امیدوارم تعدا امضا هااز چند میلیون بیشتر باشه.

"نامه بدون نقطه" یک رعیت در زمان ناصرالدین شاه

نوشته اي كه ذيلا از نظر تان مي گذرد نامه اي است كه مرحوم ميرزا محمد الويري به مرحوم احمدخان امير حسيني سيف الممالك فرمانده فوج قاهر خلج رقمي داشته كه شروع تا خاتمه نامه تمام از حروف بي نقطه الفبا انتخاب و در نوع خود از شاهكارهاي ادب زبان پارسي به شمار مي آيد.

انگيزه نامه و موضوع آن قلت درآمد و كثرت عائله و تنگي معيشت بوده است.
اين نامه در زمان ناصرالدين شاه بوده.


بسمه تعالي

سر سلسله امرا را كردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوه ای در كلك و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملك الملوك كلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در كل ممالك محروسه اسم و رسم دارم. درهرعلم معلم و در هراصل موسسم .در كلك عماد دومم درعالم، درعلم وحكم مسلم كل امم سرسلسله اهل كمالم اما كوطالع كامكار و كو مرد كرم؟

دلمرده آلام دهرم. كوه كوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علي الدوام در ورطه آلام دهرم هر سحر و مسا در واهمه و وسواس كه مداح که گردم و كرا واسطه كار آرم كه مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد.

مكرر داد كمال دادم و در هر مورد مدح معركه ها كردم. همه گوهر همه در، همه لاله همه گل، همه عطار روح همه سرور دل، اما لال را مكالمه و كررا سامعه و كور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محك ادراك آورده احساس مس كردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام كالحمار محمود و مسرور ... لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال كه كارهاي همه عكس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد كل معركه ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد.

عالم و عام لام و كرام، صالح و طالح، صادر و وارد، كودك و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر كس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و كاك، سركه و ساك، كره و عسل، سمك و حمل، گرمك و كاهو، دلمه و كوكو، امرود و آلو، الي كلم كدو، همه در راه، مكر دعاگو كه در كل محرومم و در حكم كاالمعدوم.

اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر كرم سر كار اعلي كه سرالولد و سرالوالد در او طلوع كرده و دادرس آمده، درد ها دوا، وامها ادا و كامها روا گردد.

له طول عمر كطول المطر سواء له الدرهم، و كه المدر دهد مرد را كام دل كردگار همه عمر آسوده و كامكار دل آرا همه كار و كردار او ملك در سما مادح كار او طول الله عمره و دمره حاسده، هلك اعدانه، اعطه ماله، اصلح احواله و اسعد اولاده مدام السماء

دسته بندی انسانها

انسان ها چهار دسته اند :

دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

دکتر علی شریعتی

20 قانون عجيب و قريب (آخر خنده)

سوییس:
-
نباید لباس را در روز یکشنبه برای خشکاندن، آویزان کرد.
-
نباید ماشین تان را در روز یکشنبه بشویید.
-
دختران جوان نبایستی با مردان دست دهند.
سنگاپور:
-
فروش آدامس غیر قانونی است.
-
کشیدن سیگار در تمام مکان های عمومی غیر قانونی است.
-
اگر شما به آشغال پاشی برای سه بار مقصر شناخته شوید، بایستی خیابان ها را در روز یکشنبه با یک پیشبند با عنوان: “من آشغال پاش هستم”، پاک کنید.
کانادا:
-
۳۵ درصد از محتوای ایستگاه های رادیویی باید “محتوایی کانادایی” داشته باشند.
-
شهروندان نبایستی در عموم، بانداژشان را بردارند.
-
چرخیدن به راست در هنگام چراغ قرمز در هر زمانی غیر قانونی ست.
-
تولید کننده های مارگارین نمی توانند مارگارین شان را به رنگ زرد تولید کنند.
دانمارک:
-
تلاش برای فرار از زندان، غیر قانونی نیست.
-
گزارش نکردن مرگ یک فرد، مجازات ۳٫۵ دلاری دارد.
فرانسه:
-
بین ساعت های ۸ صبح تا ۸ شب، بایستی ۷۰ درصد موزیک رادیوها، متعلق به هنرمندان فرانسوی باشد.
-
گرفتن عکس از افسران پلیس یا وسایل نقلیه پلیس غیر قانونی است. حتی اگر آنها در پس زمینه ی تصویرتان باشند.
-
زیرسیگاری، یک اسلحه ی مرگبار فرض می شود.
کامبوج:
-
تفنگ آبی نباید در جشن های سال نو استفاده شوند.
آلمان:
-
هر محل کاری بایستی دیدی، هر چند کوچک، به آسمان داشته باشد.
استرالیا:
-
کودکان نمی توانند سیگار بخرند اما می توانند آن را مصرف کنند.
-
پیاده روی در سمت راست پیاده رو غیر قانونی است.
-
تنها متخصصان برق دارای مجوز می توانند یک چراغ برق را تعویض کنند.